سازوكارهاي كانوني زمينلرزهها در این گستره نشان از آن دارد كه همگرايي بين صفحههاي عربي و اوراسيا، اساساً از طريق گسلههاي راستالغز با راستاي WNW همساز شده است (Jackson, 1992 ).
بهطور کلی ساختارهاي اصلي گسترهي شمال باختر ايران، در برگيرندهي گسلهها، چينها و آتشفشانها ميباشند.
در این گستره، سه روند ساختاری غالب (NW-SE ،NE-SW وW-E ) قابل مشاهده است که توسط گسلههای ترانسفورم حاشيهاي شمالی- جنوبی (همچون: گسلههای آستارا و اردن) محدود شدهاند. گسلههای با راستای NE-SW بهطور عمده گسلههای راستالغز چپگرد (همچون: گسلهي خاور آناتولی)، گسلههای با راستای NW-SE بهطور عمده گسلههای راستالغز راستگرد (همچون: گسلهي شمال تبریز) و روندهای ساختاری خاوری- باختری بهطور عمده در برگیرندهي گسلههای معکوس، راندگیها و چینها میباشند (Solaymani Azad, 2009 ) (شكل 1-10). بخشی از همگرایی میان صفحههاي عربي و اوراسیا در شمال باختر ایران در امتداد سامانههای گسلی جنباي راستالغز راستگرد با راستاي NW-SE ، صورت میپذیرد.
نقشهی زمينساخت جنبا در فلات ترکي- ايران (Copley and Jackson, 2006 ).
بخش دیگری از این همگرایی نیز توسط گسلههای معکوس واقع در بخشهای شمالیتر جذب میشود (شکل 1-10). اطلاعات بهدست آمده از سازوکار کانونی زمين لرزههای روی داده و شواهد زمینشناختی، گویای فرار ناحیهي شمال باختری ایران از قفقاز و رانده شدن آن بر روی پوستهي دریای خزر است (Westaway, 1990; Jackson, 1992 ). به این ترتیب و با توجه به احاطه شدن این ناحیه با گسلههای چپگرد و راستگرد به نظر میآيد که هم اکنون ناحیهي آذربایجان، افزون بر جابجاییهای انتقالی، درگیر چرخشهای پادساعتگرد نیز باشد (Copley and Jackson, 2006 ).
براساس اطلاعات بهدست آمده از مطالعات لرزهنگاري، GPS و اطلاعات توپوگرافي مناطق ترکيه، عربستان، ايران مرکزي (CI )، شمال باختر ايران (NWI )، حوضهی جنوب خزر (SCB ) و اوراسيا بهطور نسبي فاقد دگرشکلي هستند. بردارهاي سفيد سرعت مناطق مختلف نسبت به اوراسيا را نمايش ميدهد. تمامی گسلههای با راستای خاوری- باختری تا شمال باختری- جنوب خاوری، راستگرد هستند. در حالیکه گسلههایی که راستای آنها شمال خاوری- جنوب باختری است، چپگرد میباشند (Copley and Jackson, 2006 ).