وجود گسلهاي فراوان فعال در منطقه ايران و همچنين زلزلههاي تاريخي و معاصر گوياي پتانسيل بالاي تغييرشکل در اين منطقه ميباشد. از بين ساختارهاي تکتونيکي فعال در ايران رشته کوههاي البرز که در بر گيرنده تعداد زيادي گسل فعال ميباشد بسيار حائز اهميت ميباشد.
بنا بر تعاريف موجود، ژئودزي در مورد روشها و شيوههاي اندازهگيري و نمايش شکل زمين بحث ميکند (Vanicek & Krakiwsky, 1986 ) که ميتوان آنرا به سه بخش تقسيم نمود:
1- تعيين موقعيت نقاط بر روي سطح زمين (شکل هندسي زمين)،
2- تعيين ميدان ثقل زمين (شکل فيزيکي زمين) و
3- مطالعه تغييرات زماني زمين. لذا در مييابيم که اندازهگيري و بررسي حرکات تکتونيکي در مناطق گسلي در زمره وظايف ژئودزينها و مهندسين نقشهبرداري قرار ميگيرد که بايد با دقت به آن بپردازند.
بطورکلي نگرش کنونی در مورد تغيير شکلهاي تکتونيکي بر پايه تئوري تکتونيک صفحهاي ميباشد (Pichon, 1968 ). اين تئوري نشان ميدهد که صفحههاي تکتونيکي با رفتاري صلب گونه نسبت به يکديگر جابجا ميشوند و تغيير شکلهاي پوستهاي زمين در مرز بين آنها يعني محل وقوع اکثر زلزلهها، متمرکز شده و قابل اندازهگيري هستند.
ظهور فنآوري جديد نقشهبرداري نظير سامانه تعيين موقعيت ماهوارهاي GPS اين اجازه را ميدهد که بتوان نرخ حرکات تکتونيکي را، که اغلب بسيار کوچک ميباشند، در مدت زمان کوتاهي مانند 2-3 سال نسبت به بازههاي زماني مورد نياز روشهاي زمين شناسي برآورد نمود.
تکرار اندازهگيريهاي ژئودتيک در يک محدوده مشخص اين امکان را فراهم می آورد تا نرخ تغيير شکل پديدههاي زمينشناسي و ژئوفيزيکي مرتبط با زلزله را از قبيل کوهزايي، جابجايي صفحههاي بزرگ ليتوسفر و تغيير شکلهاي پوستهاي زمين متمرکز در مرز صفحهها را برآورد و مورد بررسي قرار داد.
همچنين محاسبه ميدان سرعت و تغيير شکلهاي جاري در مجاورت گسلهاي فعال اين امکان را فراهم ميسازد تا بتوان در مورد توزيع تغيير شکل تکتونيکي در مقاطع زماني بين دو زلزله، در حين زلزله و پس از زلزله اظهار نظر نمود (شکل 2-1) (Burgmann et al. 2002; Burgmann et al. 1997; Bennet et al. 1996 ).
شکل2-2 برشهاي مختلفي از جابجايي سطحي زمين را براي يک گسل راستالغز چپگرد با صفحه گسلي قائم ونرخ لغزش 10 ميليمتر در سال بر اساس مدل Savage & Burford, (1973)